از تو میگذرم........

از تو میگذرم بی آنکه دیگر تو را ببینم ،

از تو میگذرم بی آنکه خاطره ای را از تو بر دوش بکشم ،

نمیخواهم دیگر طعمی را از عشق بچشم.

از تو میگذرم ، تویی که گذشتی از همه چیز ،

این را هم فراموش میکنم ، جای من در اینجا نیست!

 

 

 

 

میروم تا آرام باشی ، تا از شر من و احساسم راحت باشی ،

 

میروم تا روزی پشیمان شوی ،حیف احساسات عاشقانه ام بود ،

 

میروم تا با کسی دیگر همنشین شوی

 

از تو میگذرم و شک نکن که فراموشت میکنم ،

 

هر چه شمع و شعله و آتش بود را در قلبم خاموش میکنم ….

 

نه اندیشیدن به تو فایده دارد ، نه فکر کردن به خاطره هایت ،

 

حالا آنقدر به دنبالم بیا تا خسته شود پاهایت….

 

تو لیاقت مرا نداری ، از تو میگذرم تو ارزشی برایم نداری….

 

کارت شده بود دلشکستن و بی وفایی ،

 

روز و شب من این شده بود که از تو سوال کنم کجایی؟؟

 

چرا پاسخی به دل گرفته ام نمیدهی ،

 

چرا سرد شده ای و مثل آن روزها سراغی از من نمیگیری؟

 

فکر کرده ای کیستی، برو با همان عاشقان سینه چاکت ،

 

برو که تو با یک نفر راضی نیستی!

 

از تو میگذرم بی آنکه تو را ببینم ،

 

محال است دیگر برگردم ، حتی اگر از غم و غصه بمیرم….

 

از تو میگذرم و بی خیالت میشوم ،

 

شک نکن بدون تو از شر هر چه غم در این دنیاست راحت میشوم

 

اشتباه گرفته ای ، من آن کسی که میخواهی نیستم ،

 

تا هر چه دلت خواست با دلش بازی کنی ،

 

میروم تا حتی نتوانی یک لحظه هم نگاهم کنی….

 

از تو میگذرم بی آنکه لحظه ای برگردم و تو را ببینم ،

 

یک روز بیا تا حساب تمام بی محبتهایت را از قلب شکسته ام برایت بگیرم….




برچسب‌ها: <-TagName->
+ تاريخ برچسب:,ساعت به قلم parshan |